۱۳۸۶ اسفند ۹, پنجشنبه

نقش دولت درنظام توزيع كالا:

http://www.eghtesadi.ir



بانك جهاني درراستاي برنامه تعديل اقتصادي ، دخالت دولت را پذيرفته واظهار مي دارد: مداخله دولت به خودي خود نامطلوب نيست .برعكس اگر قرار است اقتصاد به كل ظرفيت بالقوه اش دست يابد ، نوعي مداخله دولت ضروري است.
قبل از شروع به بحث پيرامون نظام توزيع كالا درايران ، شايسته است به پاره اي ازتعاريف دراين رابطه اشاره گردد.
نظام: عبارت است از يك رشته از اجزاء وابسته به هم كه تعدادي فعاليت ، وظيفه يا عملي را انجام مي دهد.
نظام بازرگاني:عبارت است از رشته اي از اجزاء وابسته به هم كه پاره اي فعاليتهاي بازرگاني ، كاركرد بازرگاني يا عمليات بازرگاني را انجام مي دهند.
توزيع كالا: يكي از شاخه هاي مهم نظام بازرگاني بوده كه موضوع آن دردسترس قراردادن محصولات دربازارهاي مربوط به خودشان ويا به عبارت ساده تر قراردادن محصولي صحيح درمكان صحيح ودروقت صحيح . توزيع به كانال توزيع شهرت دارد.
فرآيند توزيع: مسيري كه درآن محصول وحق مالكيت آن ازتوليد به مصرف جريان پيدا مي كند.
ليكن كانالهاي توزيع كالارا مي توان به دوگروه اصلي : كانال توزيع كالاهاي صنعتي وكانال توزيع كالاهاي مصرفي تقسيم كرد. كانالهاي توزيع ، عنصر مهمي درمجموعه بازاريابي محسوب مي گردند. به طور سنتي ، كانال به معني (( جريان كالاها وخدمات اقتصادي )) تعريف شده است . روابط بين اين كانالهاي مستقل وموضوع اصطكاك قدرت بين آنها اثر مستقيمي بركل نظام اقتصادي مي گذارد.
قدرت درروابط بين كانالها: توانائي يك عضو ازكانال به كنترل متغيرهاي تصميم گيري در استراتژي بازاريابي هريك از اعضاء‌دريك كانال معين وبا ميزان مختلف توزيع.
يكي از مصاديق استفاده ازقدرت دركانالهاي توزيع را مي توان درخرده فروشي مواد غذائي يافت.هرقدر اين كانالها محدودتر كردند ، توليد كنندگان مواد غذائي حق انتخاب كمتري جهت عرضه محصولات خود خواهند داشت.با استمرار اين وضعيت ، تدريجا" كالاهاي بيشتري توسط توزيع كنندگان كمتري عرضه شده ، به طوري كه قدرت دردست تعداد معدودي توزيع كننده متمركز مي گردد.
نقش دولت درنظام توزيع كالا:
امروزه كمتر كارشناسي است كه به نقش دولت در هرنظام اقتصادي وبه طور اخص در نظام توزيع كالا، اعتقاد نداشته باشد. عواملي همچون قيمت گذاري ، بهداشت عمومي وفردي ، ايمني مصرف كنندگان ، حفظ محيط زيست ، حمل ونقل وترافيك اهميت وضرورت نظارت وكنترل دولت دراموربازرگاني را بيش از پيش نموده است، به طوري كه حتي طرفداران اقتصاد بازار نيز به اين ضرورت اذعان داشته اند، به عنوان نمونه ، بانك جهاني درراستاي برنامه تعديل اقتصادي ، دخالت دولت را پذيرفته واظهار مي دارد: مداخله دولت به خودي خود نامطلوب نيست . برعكس اگر قرار است اقتصاد به كل ظرفيت بالقوه اش دست يابد ، نوعي مداخله دولت ضروري است. براي مثال ؛ حفظ نظم وامنيت ، توليد وعرضه كالاهاي عمومي ، سرمايه گذاري در سرمايه انساني ، ساختمان وتعمير زيربناي اقتصادي وحفظ محيط زيست همه زمينه هائي هستند كه مداخله دولت را مي طلبد.
درحال حاضر حتي كشورهاي داراي اقتصادبازار نيز اصل فوق را پذيرفته وبا وضع قوانين متعدد وايجاد تشكيلات رسمي جهت نظارت برحسن اجراي قوانين مزبور براموربازرگاني (ازجمله توزيع كالا) نظارت وكنترل كامل اعمال مي دارند. درتاييد اين موضوع ، صرفا" با اشاره به ذكر عناوين تعدادي ازقوانين جاري درچند كشورصنعتي داراي اقتصاد بازار ، كه به موضوع بحث ارتباط دارد ، بسنده مي گردد:
الف- كشورژاپن : قانون مسئوليت درقبال محصول، قانون فروشگاههاي خرده فروشي درابعاد بزرگ ودوازده قانون ديگر كه متقاضي احداث فروشگاه مي بايست آنهارا رعايت كند.
ب- كشور انگلستان: قانون تجارت منصفانه ، قانون رويه هاي تجاري محدودكننده، قانون قيمتهاي فروش مجدد، قانون رقابت ، قانون حمايت از مصرف كننده .
ج- كشور ايالات متحده آمريكا: قانون فروش، قانون نمايندگي (فروش) ، قانون تجديد نظر درعلائم تجاري ، قانون فدرال كمسيون تجارت ، قانون رابينسون- پتمن( جهت كنترل رويه هاي تبعيضي درقيمت گذاري ) ، قانون فدرال، موادغذائي ، داروئي وآرايشي.
اصولا" ، هرنظام اقتصادي بدون برخورداري ازروش هاي كنترل ، قادر به ادامه حيات نخواهد بود وبيشترين روشهاي مذكور دراختيار دولت مي باشد.
روش هاي كنترل درهرنظام را مي توان به سه طبقه اصلي تقسيم كرد:مسقيم- غير مستقيم – خود تنظيمي يا خود تصحيحي
روشهاي كنترل مستقيم : دولت با وضع قوانين ومقررات درخصوص كالا يا خدمت معيني ، نحوه توزيع آن را كنترل مي كند.
روشهاي كنترل غير مستقيم : به آن دسته ازروشهائي اطلاق مي گردد كه ازطريق مقررات كنترلي كه بر عناصر ديگري ازنظام اعمال مي شوند، سعي دركنترل عنصر اصلي معيني دارند .
روشهاي كنترل خودتنظيمي يا خود تصحيحي : دراين روش ، نظام، مستقل ازعوامل خارجي وبدون مداخله آنها وخودبه خود به سمت وضعيت مطلوب حركت مي كند.


برگرفته از: ماهنامه بررسيهاي بازرگاني

۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

تدابیر آزاد سازی تجارت وکاهش نرخ ارز بر عملکرد صادرات:

http://mradeli.blogpars.ir


تاثیر تدابیر آزادسازی تجارت وکاهش نرخ ارز برعملکرد صادرات ، متفاوت بوده وبه سطح توسعه ، قابلیت های عرضه ، امکانات واردات ونوع خط مشی ها بستگی دارد.

درکشورهای کم درآمد ، اتخاذ چنین تدابیری موجب تحرک صادرات کالاهای صنعتی نگردیده ودرعوض ، تورم ، کاهش تولید ودربسیاری موارد نیز اخلال در فرآیند صنعتی شدن را موجب می گردد. همچنین وابستگی کشورهای یادشده به مواد اولیه وخام را نیز تشدید نموده ؛ به بیانی دیگر ، سیاستهای آزادسازی تجارت وکاهش نرخ ارز ، به لحاظ تخصیص منابع نتایجی خلاف انتظار را به ارمغان می آورد. چنین بنظر می رسد که درمورد کشورهای با زیربنای صنعتی توسعه نیافته می باید قبل از آزادسازی تجارت وکاهش نرخ ارز ، نخستین اقدام ، همانا گسترش قابلیت های عرضه باشد . ازسوی دیگر تارسیدن به سطح مشخصی از فرآیند صنعتی شدن ، لازم است صنایع توپا مورد حمایت قرار گیرند.
درکشورهای با سطح توسعه بالاتر وزیربنای صنعتی پیشرفته تر ، که با کاهش شدید واردات روبرو نگردیده وسیاستهائی مرکب از جایگزینی واردات وتوسعه صادرات را برگزیده اند ونیز درحمایت ازصنایع ، متوسل به اصل انتخاب شده اند، نتایج کلا" رضایتبخشتر میباشد. همچنین کشورهای مذکور جهت تحرک صادرات کالاهای صنعتی خود می توانند اتکای بیشتری به تعدیلات مربوط به نرخ ارز داشته باشند. بالعکس ، کشورهائی که با کاهش واردات مواجه می باشند ، نمی توانند صادرات خودرا فزونی بخشند. کشورهای مذکور با رشد تولید اندک یا منفی ونیز تورم مواجه می گردند.
بررسیها نشان می دهد ، که نمی توان یک راه حل کلی جهت خط مشی های موفق تجاری ونیز صنعتی شدن ، ارائه نمود. هرکشور می باید اجازه یابد که سیاستهای تجاری خودرا برمبنای درجه صنعتی شدن ونیز اهداف توسعه را براساس نیازها، سطح توسعه وشرایط ویژه کشورخود ، طرح ریزی ومعین نماید.در چنین چارچوبی است که اصلاح خط مشی تجاری ونه لزوما" آزادسازی تجارت ، ضروری می نماید .
برگرفته از: ماهنامه بررسیهای بازرگانی

۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

معاملات جبرانی و خرید متقابل:



تفاوت بین معاملات جبرانی وخرید متقابل درچیست؟

http://www.eghtesadi.ir/
تجارت متقابل:
تجارت متقابل، مجموعه ای ازروشهای تجاری است که درآن صادرکننده( یا واردکننده )تعهد می نماید که درازاء کالا یا خدمات صادره به کشورخریدار( یا وارده ازکشورفروشنده )کالا یا خدماتی را به ارزش کل معامله یا بخشی ازآن
خریداری یا صادرنماید.
معاملات جبرانی:
معاملات جبرانی شکلی از تجارت متقابل است که درآن وارد کننده تمام یا بخشی از قیمت کالای خریداری شده را به شکل کالا به صادرکننده پرداخت می کند.
درتجارت متقابل واژه ((جبران )) به دومعنی به کاررفته است : دربرخی منابع به آن به عنوان یک شیوه معاملاتی عام ، اشاره شده است که درآن طرفین معامله کالاهائی را ردوبدل می نمایند. به این ترتیب اصطلاح جبران نیز همانند اصطلاح تجارت متقابل دربرگیرنده روشهای متفاوت تجارت متقابل است. درمفهوم خاص جبران که آن را ازشیوه های دیگر تجارت متقابل وبویژه خرید متقابل متمایز می گرداند برخی از ویژگیهای این نوع معامله به شرح زیر عنوان می شود:
ارزش کالای تحویلی متقابل باید حداقل برابر با ارزش کالای صادراتی باشد.( درمورد جبران نا کامل ، باقیمانده ارزش کالای صادراتی به وسیله ارز، پرداخت می شود.)
تاریخهای حمل دوکالا ( کالای صادره وکالای تحویلی متقابل ) بایکدیگر مرتبط باشند.
شرکتهای بیمه اعتبارات صادراتی، ازبیمه کردن قراردادهائی که به موجب آن پرداخت به صورت جنسی انجام می گیرد خودداری می کنند.

خرید متقابل:
خرید متقابل ، شکلی از تجارت متقابل است که درآن صادرکننده کالاها یا خدمات به یک کشور، متقابلا" کالاها یا خدماتی را ازهمان کشور خریداری می نماید.
تفاوت این نوع معاملات با معاملات جبرانی این است که درخرید متقابل ، برای تحویل کالای اولی وصدور کالای ثانوی ، قراردادهای جداگانه منعقد می شود وبرای تحویل هریک از کالاها ، پرداختهای نقدی به صورت مستقل ازیکدیگر صورت می گیرد . کالاهای مبادله شده نیز، غالبا" رابطه تکنیکی مستقیم با یکدیگر نداشته و محصول دوصنعت مختلف می باشند.
معاملات خرید متقابل ، درانواع : معاملات موازی ، معاملات بهم پیوسته و مقاوله نامه انجام می شود.
برگرفته از : ماهنامه بررسیهای بازرگانی

۱۳۸۶ بهمن ۲۸, یکشنبه

قيمت واقعي برنج چيست؟


http://www.eghtesadi.ir

افزايش قيمت برنج پيشبرد برنامه هاي كاهش فقر را در مخاطره قرارمي دهد
مترجم: فردوس عادلي مسبب
نويسنده:Sushil Pandey
از يك ميليارد نفر فقراي جهان، بيش از 700 ميليون نفر در كشورهاي برنج خيز آسيا، با درآمد كم تر از يك دلار در روز امرار معاش مي كنند. برنج غذاي اصلي مردم كشورهاي آسيايي بوده و 40 درصد كالري غذايي آن ها را تأمين مي كند. مردم فقير اين كشورها مقدار زيادي از درآمدشان را صرف خريد برنج مي نمايند. بنابراين، ميزان توليد و قيمت برنج عامل مهمي در پيشبرد برنامه كاهش فقر درآسياست. حفظ قيمت پايين برنج و افزايش قدرت خريد فقرا بهترين راه كاهش فقر محسوب مي گردد. تاكنون تصور شده است كه، تمايل به افزايش قيمت برنج عامل اصلي اين نگراني ها بوده باشد.
انقلاب سبز در آسيا، عملكرد و توليد برنج را به سرعت بالا برده است. اين عمل به طور مستقيم با بهبود درآمد برنج كاران و غير مستقيم با پايين آوردن قيمت آن، در كاهش فقر تأثير داشته است، و به سود مصرف كنندگان فقير شهري و روستايي نيز تمام شده است:
1 – دوره طولاني حفظ قيمت پايين برنج تا پايان سال 2001 ميلادي با ثبات بود. اما در سال 2007 سير صعودي يافت.
2 – اگر چه بخشي از افزايش قيمت را مي توان با علت كاهش ارزش دلار توضيح داد، اما دلايل زير بنايي اساسي تر ديگري براي اين افزايش قيمت وجود دارد. هرگونه افزايشي در قيمت برنج نشان مي دهد كه ما بيش تر از توليد، مصرف داشته ايم. اين عدم موازنه بين تقاضا و توليد با كاهش ذخاير جبران مي گردد. در واقع ذخاير برنج از سال 1988 نسبت به مصرف به شدت در حال كاهش بوده است. از طرف ديگر، چنين كاهش ذخايري مي تواند از افزايش قيمت پيشگيري نمايد. اگر چه سطح پايين فعلي ذخاير، به منظور دستيابي به اثر متعادل كنندگي آن در آينده قابل چشم پوشي است، ولي احتمال بالارفتن سريع قيمت را زياد مي كند. يك چيزي در علم اقتصاد وجود دارد كه مي گويد: "راه حل هر مشكل قيمت بالا، قيمت بالاست". ريرا قيمت هاي بالا موجب تشويق توليد كننده در افزايش توليد مي شود، كه نهايتا به كاهش قيمت منجر مي گردد. چنين راه حل هاي سنتي، به خصوص در مورد برنج از نظر موازين اخلاقي و اقتصادي غير قابل قبول است، زيرا هر گونه افزايش قيمت برنج به همان نسبت در فقر تأثير مي گذارد و موجب بالا رفتن فقر و گرسنگي مي گردد. تجربه اندونزي چنين حالتي را نشان داد: در نتيجه افزايش سريع و غير منطقي قيمت برنج كه به دنبال بحران مالي آسيا در سال 1997 رخ داد، تعداد فقرا به چندين ميليون نفر افزايش يافت. بدون ترديد بايد گفت كه نا آرامي هاي اقتصادي و سياسي اندونزي در اثر همين جهش ناگهاني قيمت برنج بود.
در آسيا، تقاضا براي برنج مطابق افزايش جمعيت با تداوم بالا رفتن قيمت قابل توضيح است. حتي به دنبال كاهش مصرف سرانه كشورهاي آسيايي كه بيش ترين سطح درآمدي را به خود اختصاص داده اند، افزايش تقاضاي پيش بيني شده 38 ميليون تن شلتوك را تا سال 2015 محاسبه كرده است. تقاضاي افزوده به طور مشابه با افزايش توليد آفريقا، كه در آن جا محصولات غذايي بايستي افزايش توليد داشته باشد، نيز بايد به حساب آورد. تا سال 2015 افزايش تقاضاي سراسر جهان بيش از 50 ميليون تن در سال تخمين زده مي شود.
بهترين روش براي ثابت نگهداشتن قيمت برنج عبارت است از افزايش توليد آن با سرعت بيش تراز افزايش تقاضاست. از طرف ديگر افزايش توليد برنج به 3 شكل توسعه سطح زير كشت، بالابردن ميزان محصول در واحد سطح و تركيبي از آن ها امكان پذير است. در حالي كه توسعه سطح زير كشت برنج در كشورهاي آسيايي كاملا محدود شده است. توليد برنج با عوامل دايما رو به افزايش هزينه زمين، قيمت نيروي كار و آب نسبت به ساير فعاليت هاي اقتصادي روبه رو بوده است.
چين با توجه به فشار اقتصادي، در فاصله بين سال هاي 2006 – 1997 نمونه ديگري را به كاربست كه عبارت بود از كاهش سطح زير كشت تا 3 ميليون هكتار. در حالي كه در كشورهاي ديگر، را توسعه سطح زير كشت در پيش گرفته مي شد. به همين جهت بود كه سطح زير كشت برنج آسيا از 136 ميليون هكتار فراتر نرفت. با توجه به چنين تحولاتي، منبع اصلي توليد اضافي اجبارا به سمت افزايش عملكرد يعني افزايش محصول در واحد سطح گرايش مي يافت. متأسفانه نرخ معمول رشد ميزان محصول در هكتار خيلي پايين است و به آرامي افزايش مي يابد. در 6 – 5 سال اخير رشد ميزان محصول در هكتار در كشور هاي اصلي توليد كننده برنج تقريبا قابل ذكر نبوده است. اين مشكل شايد در نتيجه تركيبي از توليد افزوده شده ناشي از گرم شدن كره زمين و تأثير معكوس آن در ميزان محصول در واحد سطح بوده است. رشد توليد از راه توسعه و اشاعه فن شناسي هاي اصلاح برنج، راه حل مناسبي براي مقابله با افزايش ناگهاني قيمت برنج مي باشد. انقلاب سبز دوم براي بازگشت افزايش قيمت برنج و حفظ قيمت پائين آن مانند انقلاب اول به فقرزدايي و رفع گرسنگي و قحطي توده هاي محروم جامعه كه اغلب از اقشار زحمتكش و نيروهاي مولد نيز هستند، نياز داشت. اين كار مشقت باري است، ولي غيرقابل حل هم نيست. زيرا تحقيقات كشاورزي به طور مداوم درسطح بالايي به آن پاسخ گوست. افزايش سرمايه گذاري تحقيقاتي همراه با رفرم هاي سياسي كه فروشگاه هاي برنج را مؤثر تر مي سازد، سرانجام به ثابت نگهداشتن قيمت پائين برنج و كاهش فقر كمك مي كند.

۱۳۸۶ بهمن ۲۱, یکشنبه




موافقتنامه همکاریهای فنی واقتصادی ، نوع دیگری از موافقتنامه های بازرگانی است وتفاوت عمده آن با موافقتنامه های بازرگانی دراین است که این موافقتنامه ها برای اجرای یک طرح خاص( به عنوان مثال تامین کارخانه ذوب آهن) مورد توافق قرار می گیرند
موافقت نامه های تهاتر درایران به سه صورت: موافقت نامه های بازر گانی ، موافقت نامه های پرداخت وموافقت نامه های همکاری فنی واقتصادی می باشد.
معامله تهاتری شکلی ازتجارت متقابل است که درآن مبادله مستقیم کالاها وخدمات درازاء کالاها وخدمات دیگر میان دوطرف وبدون مبادله پول صورت می گیرد.
موافقت نامه های بازرگانی : دراین گونه موافقتنامه ها ، خطوط اصلی وکلی نحوه مبادلات ایران باکشورهای طرف قرارداد ، دقیقا" تعیین می شود وعمدتا" ازنظر محتوا وشکل، کم وبیش به یکدیگر شبیه هستند که می توان به اختصار وجوه مشترک این موافقتنامه هارا درسه مورد زیر دانست:
1- مدت موافقتنامه های بازرگانی محدود وبین یک تا سه سال است.2-به پیوست موافقتنامه های بازرگانی فهرست کالاهائی که درهرسال ودرمدت زمان اعتبار موافقتنامه ، بین طرفین مبادله خواهد شد، تنظیم می گردد.3-هیچ یک از طرفین قرار داد ، نمی تواند برای صدور مجدد کالا به کشور ثالث نقش واسطه داشته باشد.
موافقتنامه های پرداخت: موافقتنامه های پرداخت دررابطه با مبادلات کالائی نیست وهدف از انعقاد چنین موافقتنامه هائی تعیین روش نگهداری حسابها، دراین قبیل معاملات است.درانعقاد قراردادهای مربوط به مبادلات تهاتری معمولا" برای سهولت درانجام این مبادلات ، طرفین قرارداد موافقت می کنند که اگر درحساب هریک ازدوطرف ، مانده بستانکار برای مدت زمان محدودی که ازقبل تعیین می شود ، باقی بماند ، شامل بهره نمی شود، ولی اگر ازمدت تعیین شده تجاوزنماید ، درآن صورت ، بهره ای که معمولا" نرخ آن بیش از 2 درصد نخواهد بود به آن تعلق خواهد گرفت.

موافقتنامه همکاریهای فنی واقتصادی : موافقتنامه همکاریهای فنی واقتصادی ، نوع دیگری از موافقتنامه های بازرگانی است وتفاوت عمده آن با موافقتنامه های بازرگانی دراین است که این موافقتنامه ها برای اجرای یک طرح خاص( به عنوان مثال تامین کارخانه ذوب آهن) مورد توافق قرار می گیرند.
ازجمله قراردادهائی که تاکنون درزمینه همکاریهای فنی واقتصادی ازطرف ایران با کشورهای بلوک شرق منعقد گردیده است ، می توان از سد آبگیر مغان، کارخانه ذوب آهن ، ماشین سازی اراک وعملیات لایروبی بندر انزلی نام برد.


برگرفته از: ماهنامه بررسیهای بازرگانی

۱۳۸۶ بهمن ۱۷, چهارشنبه

اهمیت تجارت متقابل درتوسعه اقتصادی :

http://mradeli.blogfa.com



تجارت متقابل چیست؟
تجارت متقابل ، مجموعه ای ازروشهای تجاری است که درآن صادرکننده(یا وارد کننده) تعهد می نماید که درازاء کالا یا خدمات صادره به کشورخریدار(یا وارده ازکشورفروشنده) کالا یا خدماتی را به ارزش کل معامله یا بخشی ازآن خریداری یا (صادر) نماید.
تجارت متقابل صرفا" یک ترتیب پرداخت نیست ، بلکه روش مهمی است برای کشورهائی که درپرداختهای خود مشکلاتی دارند وازاین طریق ، این موانع و مشکلات را کاهش می دهند. تجارت متقابل یک واژه کلی وعام برای اشکال مختلف مبادلات بین المللی است که تحت پوشش نظام پرداخت چند جانبه قرار نمی گیرند. دراین روش حد اقل بخشی از ارزش کالاها ، خدمات وتکنولوژی فروخته شده ازسوی صادرکننده به شکل عرضه کالا وخدمات ازسوی وارد کننده پرداخت می شود.
علاوه براینکه تجارت متقابل بر متغیرهای مهمی ، ازقبیل : عایدات خارجی ، تقویت تولید ، حفظ تعادل درموازنه پرداختها وایجاد ثبات یا افزایش درآمدها اثر مستقیم دارد ، که این موارد درروند توسعه اقتصادی نقش بسزائی را ایفاء می کند ، بلکه این شیوه تجاری ، دارای منافع واثرات غیر مستقیمی نیز هست که می توان برخی ازآنها را به صورت زیر عنوان کرد:
انجام تجارت متقابل ، بویژه ازنوع معاملات یا بای بک ( خرید بازیافتی ) که می تواند پایه ای برای انتقال سرمایه وتکنولوژی کشورهای توسعه یافته به داخل کشور باشد.
بهره گیری ازشیوه های تجارت متقابل که باعث رشد تولیدات در کشور پیشنهاد دهنده می شود وبا توجه به اینکه کشورهای پیشنهاد دهنده ، عمدتا" ازعوامل تولید با قیمت پائین تری برخوردار هستند لذا می توانند با استفاده از صرفه جوئیهای ناشی از مقیاس تولید قیمت تمام شده محصولات خود را با مشابه خارجی آن قابل رقابت کنند وبا افزایش صادرات، ازکاهش ذخایر ارزی خود به منظور تامین واردات بکاهند.
ازطریق تجارت متقابل می توان آن گروه از کالاهائی را که درداخل کشور تولید می شوند وامکان رشد بالقوه پائینی را دارند ( کالاهای نیمه ساخته وکالاهای ساخته شده ونهائی) با کالاهائی که دارای نرخ رشد بالقوه بیشتری هستند (کالهای سرمایه ای ) مبادله کرد.
به طورکلی درتجارت جهانی نکته ای که از اهمیت ویژه ای برخوردار است وضرورت توجه به تجارت متقابل را برای کشورهای درحال توسعه بیش از پیش نمایان می سازد ، این است که توسعه کلی کشورها وافراد ، به توسعه یکایک کشورها وافراد بستگی دارد ، بنابراین آینده تمامی انسانها بیش از هرزمان دیگری ، به یکدیگر وابسته است وتمامی مطالعات ومشاهدات حاکی ازآن است که این وابستگی متقابل درآینده بیشتر نیز خواهد شد . پس کشورهای درحال توسعه که در ایجاد چنین ارتباطی با مشکل مواجه هستند ، نیاز به یک برنامه ریزی بلند مدت دارند.آماربدهیهای کشورهای توسعه نیافته ویا کمتر توسعه یافته ومقروض که هرساله رشد قابل توجهی را نشان می دهد ، خود موید افزایش وابستگی است . ازآن سو نیز کشورهای توسعه یافته برای همسو کردن اقتصاد کشورهای درحال توسعه با اهداف توسعه اقتصادی خود، سعی درایجاد تغییر وتحول درمتغیرهای اقتصادی این کشورها دارند؛ لذا با توجه به این امر می توان با بهره گیری از شیوه های مختلف تجارت متقابل ، قبل از تحمیل سیاستهای اقتصادی کشورهای توسعه یافته ، به انتخاب بهینه این همسوئی پرداخت.
برگرفته از: ماهنامه بررسیهای بازرگانی